راهكارهايي براي افزايش مهارت هاي اجتماعي در كودكان
نوشته شده توسط : ق م

چکیده: مقاله حاضر، مقاله توصیفی است که در ابتدا با ارائه تعاریف و نظریه هایی از مهارت های اجتماعی و علل و انگیزه های ناسازگاری و شرارت برخی دانش آموزان را بررسی کرده و به ارائه راهکارهایی برای برخورد با رفتار نا سازگارانه پرداخته است.

كلمات كليدي:
مهارت اجتماعی، ناسازگاری، رفتار، والدین، دانش آموز، علل و عوامل خشونت، مدرسه

مقدمه:
طبق تحقیقات و مطالعات انجام شده، یکی از مسائلی که در مقطع ابتدایی و دیگر مقاطع از اهمیت زیادی بر خوردار است، داشتن مهارت اجتماعی دانش آموزان است.
مهارت اجتماعی به مجموعه رفتارهای فراگرفته قابل قبولی گفته می شود که فرد را قادر میسازد با دیگران رابطه موثر داشته و از عکس العمل های نا معقول اجتماعی خودداری کند. ( گرشام و الیوت 1984)
مهارت های اجتماعی، روشی برای بهبود مهارت های اجتماعی دانش آموزان است. آموزش مهارت اجتماعی بر پایه این اصل قرار دارد که مشکلات کودکان در مهارت های اجتماعی  غالبا به این دلیل است که کودکان نمی دانند در موقعیت های اجتماعی چه کار کنند و می توان کودکان را برای غلبه برای این مشکلات آموزش داد. ( آموزش موثّر. روش تدریس کار آمد.)

ویلیام وآشر (1993) يك سه قسمتی پیشنهاد می کند؛
قسمت اول؛ به صحبت های مربی درباره ی تعامل بهتر با همسالان اختصاص دارد، هنگام انجام ای کار معلم باید بر آنچه کودک «باید» انجام بدهد متمرکز می شود نه بر آنچه نباید انجام بدهد.

قسمت دوم؛ شامل تکرار و تمرین با دیگران است.

قسمت سوم؛ دادن یک نقش مسئولیتی در کلاس به کودک به افزایش مقبولیتِ او در میان همسالان کمک می کند. (آموزش موثّر. روش تدریس کار آمد)
همچنین رشد مهارت های اجتماعی کودکان با سبک فرزند پروری والدین مرتبط است. سبک های فرزند پروری والدین را میتوان در امتداد دو پیوستار تعریف کرد: صمیمیت (خونگرمی) یا پاسخ دهی از سو)ی والدین و کنترل یا سخت گیری از سوی والدین (بوویند، 1991)

همچنین والدین میتوانند فرصت بازی را با همسالان برای کودک فراهم کنند و یا با کودکان خود بازی کرده و به رشد مهارت های لازم برای بازی با همسالان به فرزندشان کمک کنند. همچنین والدین می توانند فرصت بازی با همسالان به فرزندشان کمک کنند.

همچنین صحبت کردن با کودکان درباره ی روابط آن ها با همسالان باعث ارتقای مهارت های اجتماعی آنان می شود (لیرد  و همکاران). )آموزش موثر و تدریس کار آمد)
در حال حاضر بسیاری از محققان اعتقاد دارند مهارت های اجتماعی آموختنی هستند، زیرا کودکانی که در محیط های نا مناسب و نا معقول دارند و قادر به برقراری هیچ ارتباط صحیح نمی باشند و باعث می شود فرد در بین دیگران محبوبیت نداشته باشند.

اما می توان به علل و عوامل دیگری اشاره کرد که عبارتند از:
1. علل ارثی: که به همراه ژن و از طریق والدین به آن ها منتقل می شود.
2. علل زیستی: نقص عضو، اختلال بینایی و شنوایی و ...
3. علل عاطفی: مانند احساس محرومیت از والدین.
4. علل روانی: وجود فشارهای درونی.
5. علل اجتماعی: مانند نا به سامانی، اختلاف و در گیری اعضای خانواده و ...
6. علل تربیتی: عدم یا افراط تربیت، ناهماهنگی بین عاملان تربیت در خانواده و مدرسه و جامعه.

تعريف مهارت اجتماعي:
مجموعه توانمندي هايي است كه موجب موفقيت در زندگي اجتماعي فرد مي شود. هر فرد براي زندگي موفق در يك جامعه، علاوه بر مهارت هاي فردي به مهارت هاي ديگري نياز داردكه از آن به نام مهرت هاي اجتماعي ياد مي كنند.(كتاب آموزش و پرورش كودكان با نياز هاي ويژه)
مهارت هاي اجتماعي، مجموعه رفتارهايي است اكتسابي كه از طريق مشاهده، مدل سازي، تمرين و بازخورد آموخته مي شود و داراي ويژگي هاي زير است و رفتارهاي كلامي و غير كلامي را در بر مي گيرند و اسخ هاي مناسب و مؤثر را در بر دارند، بيشتر جنبه تعاملي داشته، تقويت اجتماعي را به حداكثر مي رسانند و بر اساس ويژگي ها و محيطي كه فرد در آن واقع شده است، توسعه مي يابند و از طريق آموزش رشد مي كنند (ميچلسون 1983 به نقل از كرامتي 1381).

بخش هايي از رفتار كه از جهت آغاز و پايداري روابط مثبت با ديگران براي فرد مهم هستند. (كتاب آموزش و پرورش كودكان با نياز هاي ويژه)
در تعريف مهارت اجتماعي، ويژگي هاي ذيل مورد قبول اكثر محققان است:
1) ارتباط فرد به فرد كه شامل تبادل و تفسير پيام هاست.
2) عوامل موقر در يادگيري رشد پيدا مي كنند و علاوه بر شخصيت فرد تجارب گذشته و تعامل بين فردي او نيز در رسيدن به هدف موثر است.
3) به صورت كلامي (سخن، لغات يا جملات) و يا غير كلامي (استفاده از چشم، تن صدا، بيان چهره اي و ژست ها) مي باشد.
4) از فرهنگ و گروه اجتماعي كه فرد در آن زندگي مي كند، تأثير مي پذيرد.
5) از طريق اجتماعي رشد پيدا مي كند. اين تقويت در صورتي مؤثر كه مورد علاقه فرد بوده برانگيزاننده باشد.
6) طبيعت دو جانبه دارد و رفتارهاي دو سويه را مي طلبند. از عوامل محيطي، سن، جنس و موقعيت ديگر افراد، تأثير مي پذيرد (وران، كلي، 2002). migna.ir
مايكسون و ديگران (1982، به نقل قول از هارجي  و همكاران، 1994) در ارزيابي نشانه هاي مهارت اجتماعي به شش عنصر اصلي اشاره مي كنند:
1) مهارت هاي اجتماعي به طور معمول آموخته مي شوند.
2) شامل مجموعه اي از رفتارهاي كلامي و غير كلامي گوناگون ويژه اند.
3) مستلزم داوطلب شدن  و ارائه پاسخ هاي مناسب و مؤثرند.
4) تقويت هاي اجتماعي ديگران را به حداكثر مي رسانند.
5) ماهيتي تعاملي دارند و به زمان بندي مناسب و تأثير متقابل برخي از رفتار ها احتياج دارند.
6) تحت تأثير عوامل محيطي همچون سن، جنس، پايگاه طرف مقابل مي باشند.


تراور  (1980) به نقل از كارتلج و ميلبرن  (1985) مهارت هاي اجتماعي را به دو بعد تقسيم مي كنند. اجزاء مهارت
(را فرايندهاي واحدي نظير نگاه، تكان دادن سر، يا رفتارهايي در روابط اجتماعي مانند سلام و خداحافظي تشكيل مي دهند فرايندهاي اجتماعي به توانايي فرد در ايجاد رفتار ماهرانه بر اساس قواعد و اهداف مربوطه و در پاسخ به باز خورد هاي اجتماعي اشاره دارد. اين تمايزنياز فرد را به نظارت بر موقعيت ها و تغيير رفتار در برابر واكنش ساير افراد مي سنجند.

ايسلر و فردريكسن  (1980) به نقل از كارتلج و ميلبرن (1985) مهارت هاي اجتماعي را هم داراي جنبه هاي مشهود و هم داراي عناصر شناختي نا مشهود مي دانند. عناصر شناختي نامشهود افكار و تصميماتي است كه بايد در ارتباطات متقابل بعدي گرفته شود يا انجام گيرد اين عناصر همچنين مقاصد و بينش فر ديگري را شامل مي شود كه واكنش در برابر آن احتمالا ً بر انديشه هاي طرف مقابل تأثير مي گذارد. رشا و آشر (1991) به نقل قول از دهقان (1385) مهارت هاي اجتماعي را شامل رفتار هاي دانسته اند كه در رتعامل موفق و مناسب با ديگران به كار مي رود واين مهارت ها با داشتن پايه و شناخت اجتماعي از قبيل ادراك اجتماعي و استدلال ظهور مي يابد. (مورگان،  1980، به نقل از كارتلج و ميلبرن ، 1985) به نكته اشاره دارد كه مهارت هاي اجتماعي نه تنها امكان شروع و تداوم روابط متقابل و مثبت را با ديگران فراهم مي آورد بلكه توانايي نيل به اهداف ارتباط را نيز در شخص ايجاد مي كند.

ليبرمن  (1989) كنش متقابل اجتماعي را به يك فرآيند مرحله اي كه هر مرحله نيازمند يك مجموعه از مهارت هاي متفاوتي است، تجزيه نموده اند، مرحله اول ارتباط، نيازمند مهارت گيرندگي است كه شامل مهارت هايي است كه شامل مهارت هايي است كه براي توجه كردن و درك درست اطلاعات اجتماعي متناسب كه در موقعيت ها وجود دارد لازم مي باشد، چون متناسب بودن رفتار ميان فردي وابسته به موقعيت هاست، اتفاق رفتار اجتماعي درست بستگي زيادي به شناخت صحيح نشانه هاي ميان فردي و محيطي دارد، كه ما را به پاسخ هاي مؤثر رهمنمون مي شوند. مثال هاي مهارت هاي گيرندگي شامل شناخت متناسب اشخاصي است كه با آن ها تعامل مي كنيم. شناخت صحيح احساسات و اميالي كه ديگران بيان مي كنند.  در واقع شنيدن صحيحآنچه ديگران بيان مي كنند و دانشتن اهداف شخصي فردي كه با ما تعامل مي نمايد، مي باشد. (ده بزرگي، 1375)

در مرحله بعدي ما نيازمند مهارت هاي پردازشي مي باشيم. براي موفق شدن در رويارويي ميان فردي، نيازمند به اين هستيم كه بدانيم مي خواهيم چه چيزي را به دست آوريم و چگونه مي توانيم به بهترين وجه آن را كسب كنيم.
انتخاب مهارت هايي كه براي كسب اهداف نزديك مؤترند هست مستلزم توانايي حل مشكل به شيوه منظم و سازمان يافته مي باشد. بعد از درك صحيح اطلاعات اجتماعي متناسب با موقعيت (مهارت هاي گيرندگي) و شناخت مهارت هاي لازم براي تعامل (مهارت هاي پردازش) ميبايستي مهارت ها را به طرز شايسته اي براي تكميل موفقيت آميز مبادله هاي ميان فردي به اجرا در آورد.
اين مرحله سوم از ارتباط، مستلزم مهارت هاي فرستندگي رفتارهاي واقعي درگير در تبادل اجتماعي مي باشد. مهارت هاي فرستندگي شامل محتواي كلامي يا آنچه كه بيان مي شود و همينكه چگونه پيام با ديگران ارتباط پيدا مي كند، مي باشد. ارتباط خوب مستلزم درك صحيح اجتماعي (مهارت هاي گيرندگي) و توانايي برنامه ريزي شناختي (مهارت هاي پردازش) قبل از دادن يك پاسخ (رفتار مؤثر مهارت فرستندگي) مي باشند در مجموع هارجي و همكاران (1994) بر اين نكات تأكيد دارند:
1) نخست اين كه رفتارهاي اجتماعي هدفمندند. ما از اين رفتارها براي كسب نتايج مطلوب استفاده مي كنيم و بنابراين بر خلاف ساير رفتاره كه اتفاقي يا غير تعمدي هستند. مهارت هاي اجتماعي هدف دارند.

2) دومين ويژگي رفتارهاي اجتماعي ماهرانه، به هم مرتبط بودن اين توانايي هاست. يعني آنان رفتارهاي متفاوتي هستند كه به منظور هدف ويژه مورد استفاده قرار مي گيرن و ما به طور همزمان از آن ها استفاده مي كنيم.

3) سومين ويژگي مهارت هاي اجتماعي متناسب بودن آن با وضعيت است. فردي از لحاظ اجتماعي ماهر است كه بتواند رفتارهايش را متناسب با انتظارات ديگران تغيير دهد. به اين ترتيب داشتن ارتباط ماهرانه بستگي به استفاده صحيح (از لحاظ بافتي) و تسهيل كننده (از نظر رفتاري) از شيوه هاي برقراري ارتباط مناسب كار آمد با ديگران دارد.

4) چهارمين ويژگي مهارت هاي اجتماعي اين است كه اين مهارت ها در واقع واحدهاي رفتاري مجزا هستند. فردي كه از لحاظ اجتماعي مهارت دارئ قادر است رفتارهاي مختلف و مناسبي داشته باشد. اين توانايي هاي اجتماعي را در قالب عملكرد، رفتاري پي ريزي مي كنند. اين نكته يكي از ويژگي هاي بارز ارتباط اجتماعي ماهرانه است.
مهارت هاي اجتماعي، آموختني است. در حال حاضر تمامي محققان اختلاف نظر دارند كه اكثر رفتارهاي اجتماعي آموختني هستند.

5)آخرين مورد از ويژگي هاي مهارت هاي اجتماعي اين است كه افراد بر اين مهارت ها كنترل شناختي دارند. بنابراين كسي كه از لحاظ اجتماعي كمبود مهارت دارد، ممكن است عناصر اصلي مهارت اجتماعي را فرا گرفته باشد اما از فرآيندهاي فكري لازم براي استفاده از اين عناصر در تعاملات خود بي بهره باشد.

تربيت مهارت هاي اجتماعي:
يكي از دلايل اصلي كه سبب مي شود كودكان خاصي محبوبيت نداشته باشند اين است كه اين كودكان مهارت هاي اجتماعي مناسبي كه مي تواند آن ها را دوست داشتني جلوه دهد، ندارند. آن ها در يك وضعيت دو سويه گرفتارند. از طرفي، دانش آموزان بي دقت فرصتي براي تمرين مهارت اجتماعي نمي يابند و از طرف ديگر آن هايي كه در مهارت هاي اجتماعي ضعيف هستند  قادر به برقراري دوستي نيستند(لوييس و دورلاگ 1991).

انزواي اجتماعي در دوران كودكي ممكن است عواقب دراز مدت و جدي بر بهداشت رواني فرد در بزرگسالي  به جاي بگذارد. بنابراين، كمك به افراد طرد شده و منزوي براي غلبه بر اين مشكلات، ضروري است. خوشبختانه، شواهد فراواني وجود دارد كه نشان مي دهد مي توان رفتارهاي اجتماعي را، كه به روابط فردي مثبت با ديگران كمك مي كنند، آموزش داد. اين آموزش مي تواند تاثيرات پابرجايي داشته باشد(هيكسون 1990، لويت 1991).

«مهارت هاي اجتماعي پايه» چه هستند؟
مهارت هاي اجتماعي پايه
•    ارتباط چشمي: توانايي ايجاد ارتباط چشمي با ديگران هنگام گوش دادن به سخن آن ها و يا هنگامي كه با آن ها حرف مي زنيد دست كم براي يك دوره ي زماني كوتاه.
•    بيانات چهره اي: خنديدن، ابراز علاقه.
•    فاصله ي اجتماعي: دانستن اينكه در چه فاصله اي نسبت به فرد مقابل قرار بگيريم و چه موقع برقراري تماس بدني است مناسب است.
•    چگونگي صدا: حجم صدا، زيري و بمي صدا، ميزان گفتار، وضوح، محتوي.
•    احوال پرسي با ديگران: آغاز ارتباط يا پاسخ گويي به احوال پرسي، دعوت كردن يك كودك ديگر براي پيوستن به شما در بعضي فعاليت ها.
•    گفت و گو كردن: مهارت هاي محاوره اي مناسب سن، بيان احساسات، سوال كردن، گوش كردن، ابراز علاقه، پاسخ دادن به پرسش ديگران.
•    بازي و كار كردن با ديگران: رعايت كردن مقررات، مشاركت، قول دادن، كمك كردن، نوبت گرفتن، تعارف با ديگران، قدرداني، ابراز تأسف.
•    جلب توجه و يا درخواست كمك: استفاده از راه هاي مناسب.
•    حل كردن تعارضات دروني: مهار پرخاشگري، فرو نشاندن خشم خود و تحمل خشم ديگران، پذيرش انتقاد، روحيه ي ورزشكاري.
•    آراستگي و بهداشت
(آموزش و پرورش كودكان با نيازهاي ويژه)


چگونه مهارت‌های اجتماعی را به کودکان آموزش دهیم؟

کودکان برای آنکه بتوانند خودشان را با اجتماعی که در آن زندگی می‌کنند، سازگارتر کنند، باید مهارت‌های اجتماعی گوناگون را بیاموزند‌.
مهم‌ترین مهارت‌های اجتماعی لازم برای کودکان، عبارتند از:

1- سلام کردن: کودکان از طریق تعامل با همسالان شان با آنها ارتباط برقرار می‌کنند. نخستین گام در برقراری ارتباط، سلام کردن به دیگری است. ما نه تنها با استفاده از واژگانی مثل «سلام» و «حالت چطوره»، بلکه با تغییر حالت چهره، تن صدا، ژست و فرم نشستن و ایستادن نیز با افراد دیگر ارتباط برقرار می‌کنیم. کودکانی که مشکل ارتباطی دارند، ممکن است به افراد آشنای خود هم سلام نکنند. آنها ممکن است درست کنار دوست شان راه بروند، ولی حتی یک نگاه هم به او نکنند یا اگر حرفی بزنند، احتمالاً تماس چشمی با او برقرار نمی‌کنند و سرشان را به زیر می‌اندازند. در مواردی، اگر سلام هم بگویند، ممکن است تن صدای شان چندان دوستانه و صمیمی نباشد. بخش غیرکلامی سلام کردن هم به اندازه بخش کلامی آن اهمیت دارد.
هنگام سلام کردن مهم نیست که کودک از چه عبارت و جمله‌ای استفاده می‌کند یا با چه لحن و حالتی جمله‌اش را بیان می‌کند، مهم آن است که طوری به دوستش سلام کند که او از دیدنش احساس شادی و خوشحالی کند.

2- پیش قدم شدن در گفت‌وگو‌: بعد از سلام و احوال پرسی‌، معمولا گفت‌وگو شروع می‌شود‌. برای ورود به بحث‌، کودک باید بتواند مکالمه‌ای را آغاز کند‌، ادامه دهد و به پایان برساند. این مهارت مستلزم خوب گوش دادن و توجه کردن است. برای مثال‌، او باید اصل «رعایت نوبت» را بداند‌.migna.ir
گاهی کودکان موضوعی برای صحبت کردن با یکدیگر ندارند، در اینگونه موارد می‌توانند پرسشی را مطرح کنند؛ مثل کارتون خرس‌ها را دیده‌ای؟ یا می‌دانی در مدرسه چه اتفاقی افتاده است؟موضوع بحث باید برای هر دو طرف جالب و جذاب باشد تا هر دو را به نوعی درگیر صحبت کند. مکالمه یکطرفه موجب خستگی و کسالت دو طرف می‌شود و ممکن است موجب قطع همین ارتباط ساده هم شود. حتی ممکن است تأثیری منفی در ذهن آن دو بگذارد و در آینده هم تمایلی برای صحبت کردن با هم نداشته باشند. پس گوش کردن مثل صحبت کردن مهم است. اگر کودک علاقه‌ای به آنچه دوستش می‌گوید، از خود نشان ندهد، ممکن است از صحبت کردن با او منصرف شود. کودکان کم توجه و پرتحرک، اغلب زمان صحبت کردن و گوش کردن را درست تشخیص نمی‌دهند.

3- درک احساس شنونده: زمانی که یک گفت‌وگو آغاز می‌شود، برای حفظ و ادامه آن لازم است که گوینده به حالت‌های عاطفی شنونده‌اش توجه داشته باشد. کودکانی که مشکل ارتباطی دارند، اغلب در درک احساس شنونده نیز ناتوان هستند، درحالی‌که کودک اجتماعی، سریع و راحت می‌تواند حالت‌های احساسی شنونده‌اش را بشناسد و طبقه‌بندی کند، آنگاه سخنانش را ارزیابی کند و براساس پاسخ‌هایی که از شنونده دریافت می‌دارد، کلماتش را انتخاب کرده و گفت‌وگو را ادامه دهد.

4- همدلی کردن: همدلی کردن شبیه درک گفته‌های دیگران است، با این تفاوت که شنونده باید سعی کند احساسات سایر افراد را نیز درک ‌کند. همدلی کردن این امکان را به فرد می‌دهد که بتواند ارتباطی واقعی با دوستانش برقرار کند. برای مثال، اگر دانش‌آموزی در درس ریاضی نمره20 گرفته ولی دوستش 11 شده است، بتواند شادی خود را کنترل کرده و با دوستش به ابراز همدردی بپردازد. او می‌تواند با گفتن جمله‌ای نظیر « اشکال ندارد، سعی کن در امتحان بعدی بیشتر درس بخوانی تا نمره بهتری بگیری»، او را دلداری دهد.

5- یافتن نقاط مشترک: برای حفظ یک مکالمه دوستانه، توجه به نقاط مشترک هر دو طرف اهمیتی خاص دارد. این سرنخ‌ها به کودک یا نوجوان کمک می‌کند تا تمایل بیشتری برای ادامه دوستی و دیدارهای بعدی با هم داشته باشند. بخش مهم شناخت این سرنخ‌ها، توجه به لحن و زیر و بم صدای افراد است. برای مثال هر دو از یک ویژگی آموزگارشان خوش‌شان بیاید یا به ورزش فوتبال علاقه‌مند باشند.

6- پیش‌بینی کردن: برای حفظ گفت‌وگو، کودک باید از قبل بتواند تأثیر گفته‌های خود را بر شنونده پیش‌بینی کند و افکار شنونده را درنظر داشته باشد. برای مثال، اگر احساس می‌کند که جمله‌اش می‌تواند موجب ناراحتی، آزردگی، خشم یا اندوه شنونده شود، ممکن است شیوه بیان کلمات یا جملات خود را تغییر دهد. کودکان غیراجتماعی معمولا توجهی به این نکته ندارند و قادر نیستند کلام خود را تغییر دهند.
در مورد آنچه قصد دارند بگویند، کمی فکر می‌کنند و آنگاه به زبان می‌آورند. برای مثال، وقتی کودکان و نوجوانان در حال صحبت درباره تیم ورزشی مورد علاقه‌شان هستند و از این گفت‌وگوی خود لذت می‌برند، بدیهی است اگر یک نفر به آنها بگوید «هفته دیگر امتحان ریاضی داریم، آیا شما تمرین کرده‌اید؟» خوش‌شان نخواهد آمد و او را طرد خواهند کرد. زمانی که فرد کلام دیگران را قطع می‌کند (وسط حرف دیگران می‌پرد) و بدون درنظر گرفتن شرایط فعلی جمع، سخنی می‌گوید، مورد بی‌مهری سایرین قرار خواهد گرفت.

7- شیوه حل مسئله: بخش دیگری از مهارت اجتماعی افراد مربوط به تشخیص درست اختلاف‌ها و مسائل بین افراد است. گاهی ممکن است فردی با گفته‌های شما موافق نباشد و از شنیدن سخنان شما خشمگین شود و شروع به پرخاشگری و تندی با شما کند، در اینگونه موارد چگونگی پاسخ‌دهی شما به حالات عاطفی شنونده، تأثیر زیادی بر روند گفت‌وگو دارد. کودکان و نوجوانانی که توانایی درک اختلاف ضمن گفت‌وگو را ندارند، معمولا دچار ضعف ارتباطی هستند. آنها خیلی زود عصبانی می‌شوند و ممکن است از صحبت کردن با شنونده تا مدت‌ها صرف‌نظر کنند.

اینگونه موارد (چگونگی پاسخ‌دهی شما به حالات عاطفی شنونده) تأثیر زیادی بر روند گفت‌وگو دارد. کودکان و نوجوانانی که توانایی درک اختلاف ضمن گفت‌وگو را ندارند، معمولاً دچار ضعف ارتباطی هستند. آنها خیلی زود عصبانی می‌شوند و ممکن است از صحبت کردن با شنونده تا مدت‌ها صرف‌نظر کنند. اینگونه کودکان می‌خواهند همیشه برنده باشند و اصلا برایشان مهم نیست که چه بهایی برای این برنده شدن باید بپردازند (از دست دادن دوست). این گروه مدام در اجتماع لطمه می‌خورند و برای خودشان دشمن می‌تراشند.

اختلاف داشتن با دیگران اجتناب‌ناپذیر است و اغلب برای شفاف‌سازی‌ موضوع باید به گفت‌وگو بپردازند. برای یک مکالمه و گفت‌وگوی دو طرفه و حفظ روابط دوستی نیاز به برنده شدن یکطرفه نیست، بلکه باید هر دوطرف از مکالمه برنده بیرون بیایند.
8- عذرخواهی کردن: هر فردی ممکن است گاهی دچار سوءتفاهم و اشتباه در روابط اجتماعی خود با دیگران شود. فردی که از مهارت‌های اجتماعی بالایی برخورد است، با اعتماد به نفس کافی پا پیش می‌گذارد و بابت اشتباهش عذرخواهی می‌کند. با این شیوه پسندیده، او سریع و آسان می‌تواند رفتارش را تصحیح کند. کودکانی که در مهارت‌های اجتماعی ضعیف هستند، هنگام بیان عذرخواهی دچار دردسر می‌شوند و دست و پای خود را گم می‌کنند. آنها می‌ترسند که دیگران آنها را احمق بدانند درحالی‌که مردم معمولا برای کسی که بابت اشتباه خود عذرخواهی می‌کند، احترام و ارزش بیشتری قائل هستند.


آماده سازي مهارت هاي اجتماعي: 6 مرحله
1. تعريف: مهارتي را كه مي آموزيد توصيف كنيد. در اين زمينه كه چرا اين مهارت ويژه مهم است و چگونه كاربرد آن به ايجاد رابطه كمك مي كند بحث كنيد. مهارت را مي توان با استفاده از يك فيلم كوتاه، يك يا كارتون، يك نمايش عروسكي و يا تذكر دادن به كودك و راهنمايي او به فعاليت هايي كه در گروه همسالان در جريان است، شرح داد. معلم مي تواند بگويد:«نگاه كن چطور آن دو دختر در ساختن پازل به هم كمك مي كنند. به من بگو آن ها به يكديگر چه مي گويند.»
2. مهارت را الگو كنيد: مهارت را به چند جزء شاده تقسيم كنيد و خودتان آن را به روشني شرح دهيد يا يك دانش آموز را انتخاب كنيد تا اين كار را انجام دهد.
3. تقليد و تمرين: كودك يك مهارت را در محيطي كه در آن جا آموزش ديده است امتحان مي كند. براي اين كه اين امر موفقيت آميز باشد بايد او را تحريك كرد تا آن مهارت را اجرا نمايد و با دقت توجه كند و آن چه را كه معلم شرح مي دهد به خاطر بسپارد.
4. بازخورد: اين مرحله بايد اطلاع دهنده باشد:«شما هنوز آن را كاملاً ياد نگرفته ايد. بايد هنگام صحبت به او نگاه كنيد. دوباره سعي كن»، «اين بهتر است. شما نگاه كرديد و لبخند زديد. خوب است». باز خورد از راه يك ضبط ويديويي مي تواند در بعضي مواقع سودمند باشد.
5. فرصتي فراهم كنيد تا كودك مهارت به كار بندد: معلم مي تواند با توجه به مهارتي كه آموزش مي دهد كارهاي گروهي كوچك يا فعاليت هايكاري دو به دو ترتيب دهد تا مهارت ها در كلاس و يا ديگر مكان هاي طبيعي اجازه كاربرد پيدا كنند و تعميم يابند.
6. تقويت متناوب: نمونه هايي را كه در آن كودك مهارت ها را بدون اجبار، در مواقع ديگر روز يا درهفته هاي بعد به كار مي گيرد زير نظر بگيريد. به او پاداش و تقويتي توصيف كننده بدهيد. به پايداري پس از اكتساب توجه كنيد. احتمال زيادي وجود دارد كه اين رفتارها به محض تثبيت شدن، كه به وسيله يپيامدهايشان مثلاً يك تعامل رضايت بخش تر با همسالان پايدار شوند.
(آموزش و پرورش كودكان با نيازهي ويژه)


روش ها ي كمك به رشد مهارت هاي اجتماعي كودكان:
به هنگام تلاش براي بهبود مهارت هاي اجتماعي نا محبوب نبايد تنها بر رفتارهايي مانند شروع دعوا، كه ظاهراً آن ها را در ميان ساير كودكان نامحبوب مي كند، متمركز شد، بلكه به طور كلي بايد بر رشد مهارت هاي اجتماعي تأكيد شود، زيرا علاوه بر اين رفتارهاي آشكار، ممكن است آن ها فاقد ساير مهارت هاي اجتماعي باشند و طريقه ي واكنش نشان دادن در موقعيت هاي اجتماعي را ندانند.

مشكل اول، شناختن كمبودهاي مهارت هاي كودك است؛ مهارت هايي كه كم تر به چشم مي خورند.
براي اين كار بايد كودك را هنگام تعامل با همسالان و بزرگسالان به دقت مشاهده كرد، به طوري كه بتوان تشخيص داد كودك در حال حاضر واجد و فاقد كدام مهارت هاست. مشاهده گر بايد موقعيت مورد مشاهده را در نظر بگيرد(آيا كودك براي تداوم گفتگو، پيوستن به يك گروه يا انجام يك بازي تلاش مي كند) و از اتفاقاتي كه رخ مي دهد، يادداشت برداري كند تا در صورت لزوم قادر به اقدام اصلاحي باشد. پس مي توان اين مشاهدات را در يكي از شش مقوله ي ذكر شده در فهرست پذيرش طرد طبقه بندي كرد (لذت بخش بودن، شوخ طبعي، كارداني/مهارت، مشاركت جويي/زودجوشي، ياري رساني) به اين صورت، هم مي توان نقاط قوت وضعف كودك را فهرست كرد و هم براي نقط ضعف تدبيري انديشيد (ويليام و آشر،  1993). بررسي رفتارهاي كودكان در جريان بازي هاي سازمان يافته روشي مناسب براي پي بردن به مهارت هاي اجتماعي آن هاست (داج و همكاران، 1986).

آموزش مهارت هاي اجتماعي، روشي براي بهبود مهارت هاي اجتماعي دانش آموزان است. آموزش مهارت هاي اجتماعي بر پايه ي ان اصل قرار دارد كه مشكلات كودكان در مهارت هاي اجتماعي غالباً به اين دليل ايجاد مي شود كه كودكان نمي دانند در موقعيت هاي اجتماعي چه كار كنند و مي توان كودكان را براي غلبه بر اين مشكلات آموزش دادو به همين دليل اين روش مستلزم آموزش مستقيم مهارت هاي اجتماعي ضروري است.

ويليام و آشر (1993) يك جلسه آموزش سه قسمتي پيشنهاد مي كنند. قسمت اول به صحبت مربي (يك بزرگسال پاسخگو، مثلا معلم كودك) درباره ي نحوه ي تعامل بهتر با همسالان اختصاص دارد. هنگام انجام اين كار معلم بايد بر آنچه كودك «بايد» انجام دهد، متمركز شود نه بر آنچه كه «نبايد» انجام دهد.
قسمت دوم شامل تكرار و تمرين فعاليت با كودكان ديگر است. در نهايت نيز مربي و كودك مي توانند كاربرد مفاهيم اجتماعي را در خلال آن فعاليت مورد بحث قرار دهند. آموزش مهارت هاي اجتماعي نبايد تنها به توصيف مهارت و توجيه اهميت آن بپردازد، بلكه بايد نحوه ي انجام، زمان و دليل انجام آن را تشريح كند و نمايش دهد. تكرار و تمرين مهارت ضروري است (بروفي،  1996). گاهي مفيد است كه يك مهارت قبل از اينكه در زندگي واقعي به كار برده شود، به صورت بازي نقش، تكرار و تمرين شود. الگوسازي رفتار مطلوب توسط معلم يا ساير متخصصان در مدرسه مي تواند به درك كودك از رفتار جامعه پسند، كمك كند.

به عقيده ويليام و آشر (1993) در روش آموزش مهارت هاي اجتماعي چهار مفهوم بايد آموزش داده شوند: همكاري (براي مثال نوبت گرفتن، تقسيم مواد و ارائه پيشنهاد در جريان بازي ها)، مشاركت (براي مثال شركت كردن، شروع كردن، توجه كردن در جريان بازي)، ارتباط (براي مثال صحبت كردن با ديگران، پرسيدن، صحبت كردن درباره ي خود، مهارت هاي گوش دادن، برقراري تماس چشمي و به كار بردن اسم كودكان ديگر) و اعتباريابي (براي مثال، توجه كردن به ديگران، گفتن چيزهاي خوب به ديگران، لبخند زدن، ارائه كمك و پيشنهاد)
ممكن است هر يك از كودكان به آموزش اضافي در حوزه هاي خاص نيز نياز داشته باشند. مثلا ممكن است برخي از كودكان به دليل نداشتن مهارت هاي اساسي مورد نياز در بازي ها يل ورزش ها، از بازي ها يا فعاليت هاي گروهي كنار گذاشته شوند. آموزش اين مهارت ها مي تواند به چنين كودكاني در هماهنگ شدن با گروه هاي همسال كمك كند.

به غير از مهارت هاي ويژه ي اجتماعي، كارهاي ديگري نيز وجود دارند كه معلم ها مي توانند براي كمك به كودكان نا محبوب كلاس انجام دهند. اولين كار اين است كه معلم سعي كند كارهاي ذوقيريا، علايق يا استعدادهاي كودك نامحبوب را پيدا كند و با تشويق وي به آوردن اشيا مربوط به كار ذوقي به كلاس يا دادن اجازه ي معرفي و صحبت كردن درباره ي كار ذوقي اش، آشكارا او را تبليغ نمايد. اين اقدام موجب تثبيت موقعيت كودك به عنوان خبره ي يك كار مي شود و اعتبار وي را در گروه تقويت خواهد كرد.

همچنين دادن يك نقش مسئوليتي در كلاس به كودك به افزايش مقبوليت او در ميان همسالان كمك مي كند، اما به خصوص در ميان نوجوانان بايد از عنايت ويژه به فرد (عزيز دردانه معلم شدن) اجتناب شود (لاوُيي،  1997).

در مورد كودكان پيش دبستاني، پذيرش آشكارا كودك توسط معلم ممكن است مفيد باشد، زيرا احتمالاً اين رفتار توسط دانش آموزان تقليد خواهد شد (لاوُيي، 1997).
كار مشاركتي در گروه اگر چه مستلزم مهارت هاي اجتماعي مزلوب در دانش آموزان است، مي تواند به رشد اين مهارت ها نيز كمك كند. وا داشتن كودكِ طرد شده به كار كردن با همشال داراي موقعيت خوبدر كارهاي دونفري مي تواند مقبوليت وي را افزايش دهد، اما معلم ابتدا بايد اطمينان يابد كه اين كودك توسط همكلاسي ِ داراي موقعيت بهتر پذيرفته مي شود.
همگروه كردن دانش آموزان داراي مهارت اجتماعي پايين با دانش آموزان داراي مهارت اجتماعي بالا، هم در كار مشاركتي گروهي و هم در بازي ها مي تواند به آن ها كمك كند كه از طريق مشاهده ي همسالان توانمندتر از لحاظ اجتماعي، مهارت هاي اجتماعي رل فرا گيرند (كمپل،  1992، لاويي، 1997).migna.ir
برخي از كودكان طرد شده پرخاشگرانه رفتار مي كنند، زيرا از مهارت هاي ديگري براي حل تعارض برخوردار نيستند. اين كودكان بايد روش هاي متفاوتي براي مواجهه با تعارض ياد بگيرند (مثل نوبت گرفتن يا مشاركت) كه مي توان هم از طريق فعاليت هايي مثل بازي نقش و مباحثه كه در آن ها راه هاي ديگر ارائه مي شود، اين كار را انجام داد. وقتي اين مهارت ها آموخته شدند، ممكن است هنوز لازم باشد كه معلم در آغاز، هنگام بروز اختلاف در كلاس بلافاصله كودك را راهنمايي كند (كمپل، 1992).

براي اينكه كودك طرد شده هميشه آخرين نفرِ برگزيده براي بازي نباشد، معلم مي تواند از روش انتخاب تصادفي براي گروه بندي كودكان استفاده كند.
برخي از پژوهش ها نشان مي دهند كه كودكان نامحبوب و طرد شده به خوبي ِ همسالان محبوب قادر به تفسير هيجان ها و عواطف ديگران نيستند و بنابراين نسبت به عواطف ديگران واكنش نا مناسب نشان مي دهند. مي توان با دادن نشانه هايي درباره ي هيجان ها و عواطف ديگران به اين كودكان (مثلا ً، به سيمين نگاه كن، تصور ميكني كه او به چه چيزي فكر مي كند؟ به نظر تو آيا به خاطر كاري كه تو انجام داده اي خوشحال است؟) آن ها را ياري كرد.
(آموزش مؤثر)

برخی از مهارت‌های اجتماعی لازم برای زندگی در قرن بیست:
* مهارت تفکر انتقادی: منظور از تفکر انتقادی، انتقاد کردن از گوینده یا نویسنده یا خبر و نتیجه نیست، بلکه منظور نقد درست مطلب از طریق تحلیل قضایا و یافتن رابطه‌های علت و معلولی و کشف نکته‌های مثبت و منفی مرتبط با موضوع است. وقتی فرد از مهارت تفکر انتقادی برخوردار باشد، می‌تواند با سبک و سنگین کردن نقاط قوت و ضعف هر موضوع و در نظر گرفتن همه‌ی جوانب ممکن، بهترین قضاوت و داوری را نسبت به آن ارائه کند.

* مهارت تصمیم‌گیری: این مهارت به مهارت تفکر انتقادی وابسته است که خود به مهارت فردی در تحلیل قضایا وابسته است. تحلیل‌های درست، فرد را به شناخت درست نقاط قوت و ضعف رهنمون می‌شود و این شناخت درست در جای خود به تصمیم‌گیری صحیح فرد کمک می‌کند. فرد ماهر در این مرحله کسی است که بتواند با توجه به تحلیل درست موضوعات، رخدادها و پدیده‌ها و قضایا و در نظر گرفتن تمام جوانب مثبت و منفی مرتبط با موضوع، به تصمیمی منطقی و درست و عقلانی برسد.
* مهارت حل مسأله: مسأله‌ها را از راه‌های گوناگون می‌توان حل کرد. بسیاری از مسأله‌ها را افراد گوناگون یکسان حل می‌کنند. یعنی از راهی آشنا، یاد گرفته شده و سهل‌الوصول استفاده می‌کنند. اما ضرورت آموزش و یادگیری قرن بیست و یکم، این است که افراد برای جست‌و‌جوی راه‌های بِکر و خلاق و منحصر به فرد تربیت شوند. یافتن راه‌حل‌های خلاق برای حل مسائل اجتماعی، موجبات پیشرفت‌های اجتماعی را فراهم می‌کند. جست‌و‌جوی راه‌های بکر و خلاق برای حل مسائل، نشاط و شادی و ارضای فرد را نیز موجب می‌شود و خود انگیزی برای یادگیری‌های بعدی را به وجود می‌آورد.

* مهارت برقراری ارتباط: زندگی اجتماعی بدون برقراری ارتباط ممکن نیست. اگر ارتباطات اجتماعی درست نباشد، انواع و اقسام مشکلات چه به صورت فردی و چه به صورت اجتماعی امکان بروز می‌یابند. لازمه‌ی تعامل درست و سازنده با دیگر افراد اجتماع، شناخت درست در چند بعد است: 1. شناخت خود؛ 2. شناخت دیگران؛ 3. شناخت پدیده‌ها و واقعیت‌های اجتماعی. شناخت در هر یک از این سه زمینه، نیازمند یادگیری و آموزش درست و ممارست در تمرین آموخته‌هاست. شناخت واقع‌بینانه از مسئولیت‌ها، وظایف و حقوق خود، شناخت حقوق و مسئولیت‌های دیگران، شناخت شرایط، امکانات و پیش زمینه‌ها و پس زمینه‌های بروز اتفاقات و پدیده‌ها، لازمه‌ی اساسی و پایه‌ای برقراری ارتباط درست و مناسب است.
دیگر لازمه‌های برقراری ارتباط درست عبارت اند از:
الف) همراهی و همدلی؛ توجه به دیگران، نظر، افکار و ایده‌های آن‌ها، گوش سپردن به گفته‌های آنان و نزدیک شدن با آن‌ها از نظر فکر و روش کار، با جمع بودن، کنار جمع بودن و با جمع کار کردن، همه صورت‌هایی از همدلی و همراهی است. همکاری و اشتراک مساعی در انجام کارها از مهارت‌های بایسته‌ی امروزی است. لازمه‌ی همکاری و اشتراک مساعی پیش‌بینی هیجانات ناشی از کار جمعی، تنش‌های احتمالی و کنترل و مدیریت احساسات و هیجانات است. همدلی حاصل نمی‌شود، مگر با شناخت آسیب‌ها و آفت‌های برقراری آن و پیش‌بینی راه‌های مسالمت‌آمیز و سازنده.

ب) شناخت آفت‌های ارتباط. هر نوع ارتباطی سه جزء دارد: برقرار کننده‌ی ارتباط، فرستنده پیام و گیرنده. هر نوع ارتباط، با ابزاری معین قابل برقراری است. ممکن است گفت‌و‌گو ابزار برقراری ارتباط باشد و یا هر رسانه‌ای که محمل ارتباط قرار گیرد. آن چه مهم است، سلامتی برقراری ارتباط است. سلامتی ارتباط همیشه به وسیله‌ی آفت‌هایی چند تهدید می‌شود؛ آفت‌هایی مثل: خشونت، خشم، حسد، رقابت ناسالم، زیاده‌خواهی، خودخواهی و خودپسندی، یکجانبه‌نگری، قدرت‌طلبی، یکه‌تازی، نادیده گرفتن افکار، ایده‌ها و نظرهای مخاطب و نادرست استفاده کردن از ابزارهای ارتباطی. سلامتی ارتباط هم به صبوری و بردباری، سعه‌ی صدر، گذشت، ایثار، رعایت حقوق دیگران، صمیمیت و مهربانی، مشارکت و تشریک مساعی نیاز دارد.

* مهارت رقابت مثبت و سازنده: احساس رقابت در همه‌ی موجودات زنده وجود دارد. رقابت غریزه ای برای اثبات وجود است و می‌تواند هم نتایج خوب و هم نتایج بد به بار آورد؛ البته تا جایی که به خودنمایی و خودبینی مبدل نشود، مثبت و خوب است. به طور کلی، رقابت عامل مهم در نظام‌های آموزشی است، زیرا هر نظام آموزشی مایل است بهترین‌ها را گزینش کند و امتیازاتی را برای آن‌ها قائل شود.migna.ir
همین تمایل و همین الزام به گزینش، رقابت را برای گرفتن امتیاز بیشتر شدیدتر می‌کند. گاهی هم وجود شرایطی مثل ظرفیت کم و تقاضای زیاد، رقابت را الزام آور می‌کند. نوع شدت یافته‌ی رقابت وقتی است که با زیاده‌خواهی، رعایت نکردن حقوق دیگران و پرخاشگری همراه شود. صاحب‌نظران تعلیم و تربیت درباره‌ی ترغیب یا تکذیب رقابت در مدارس توافق ندارند. بعضی معتقدند که رقابت ضد همکاری گروهی، تعاون، وحدت، یکدلی و یکرنگی و مشارکت و تشریک مساعی است.

اما گروه موافق معتقدند که رقابت بخشی از فرهنگ است و از آن جا که انتقال فرهنگ یکی از وظایف آموزش و پرورش است، بنابراین رقابت هم که جزئی از فرهنگ است، باید مورد توجه قرار بگیرد. رقابت دو صورت کلی دارد: 1. رقابت بیرونی؛ 2. رقابت درونی. در رقابت بیرونی، افراد با یکدیگر مقایسه می‌شوند و به دلایلی خاص موضوع گزینش حتی بین خوب‌ها و برترها مطرح است و الزاماً باید نخبه‌هایی انتخاب شوند. در رقابت درونی، فرد با خودش، با گذشته‌اش و با آن‌چه قبلاً بوده است، مقایسه می‌شود. یعنی توانمندی‌های فعلی او نسبت به توانمندی‌های گذشته‌اش ارزیابی می‌شود و در واقع فرد با خودش به رقابت می‌پردازد. در حالت اول یعنی رقابت بیرونی، کوشش‌های فرد بیشتر انفرادی است و سعی فرد در جهت پیشی گرفتن از توانمندی‌های دیگران است. امتیازات بر مبنای مقایسه‌ی توانمندی‌های افراد داده می‌شود.

اما در حالت دوم یعنی رقابت درونی، کوشش‌ها هم به صورت فردی و هم به صورت جمعی قابل مدیریت است. امتیازات بر مبنای توانمندی‌های فردی و در مقایسه با معیارهای از قبل تعیین شده داده می‌شود. این نوع رقابت به هیچ وجه با کار گروهی مغایر نیست و به روحیه‌ی تعاون و مشارکت‌پذیری صدمه‌ای نمی‌زند. واقعیت این است که در دنیای امروز، پرورش هر دو نوع مهارت، به تناسب شرایط و الزامات، لازم است. دانش‌آموز امروزی باید با ویژگی‌های هر دو نوع رقابت آشنا باشد، مزایا و معایب هر کدام را بداند و بتواند به موقع در شرایط موجود از مزایای رقابت استفاده کند و از معایب آن بپرهیزد. آن چه از نظر معلمان و دانش آموزان و اولیاء باید حائز اهمیت باشد، این است که «سازمان دادن رقابت» روش و راهبردهای خاصی را می‌طلبد تا از مزایای آن در جهت رشد و پیشرفت استفاده شود و از بروز معایب آن، با اتخاذ شیوه‌های مطلوب، جلوگیری شود. اتخاذ روش مناسب، علاوه بر رعایت مراحل آماده سازی و اجرا، باید روی مرحله‌ی ارزشیابی تکیه‌ی خاصی داشته باشد و روش ارائه‌ی بازخورد را به گونه‌ای طراحی کند که مزایای رقابت درونی را هدف بگیرد و معایب رقابت بیرونی را بنمایاند.



انــــواع رفتــــارهاي ناسازگارانه :
روانشناسان معمولاً رفتارهاي ناسازگار را در سه طبقه تقسيم بندي مي كنند:
1. اختلال بيش فعالــــي و كمبود توجه
2. اختلال لجبازي و نافرمانـــي
3. اختلال سلــــوك
گرچه شباهت هاي زيادي بين آن ها وجود دارد، ولي ويژگي هاي متمايز كننده اي هم در آن ها به چشم مي خورد. ممكن است علايم هر سه طبقه در يك كودك ديده مي شود كه براي آشنايي بيشتر به رفتارهاي هر كدام اشاره مي نماييم.

كــــودكان بيش فعـــال و كمبـــود توجه :
- نمي توانند رفتارشان را كنترل و تنظيم كنند.
- نمي توانند رفتارهاي هماهنگ و مناسب با اطرافيان، از خود نشان دهند.
- با علامت هايي مثل كم توجهي، حواس پرتي و كمبود تمركز همراه مي باشند.
- رفتارهاي تكانشي آن ها بيش از حد معمول است.
- در كارهايي كه به آنها علاقه و مهارت داشته باشند، هيچ تفاوتي با همسالان خود ندارند.
- خيلي سريع توسط محرك هاي خارجي دچار حواس پرتي مي شوند واز كار خود وظيفه اصلي خود (غالباً تكاليف مدرسه) باز مي مانند.
- اغلب وسايلشان را گم مي كنند و فــــراموشكارند.
- مرتب حـــركت مي كنند و آرام و قرار ندارند.
- ميان صحبت ديگـــــران مي پرند و تأمل ندارند.
- نوبت را رعايت نمــــي كنند.
- ســــريع از كوره در رفته و اشيا را به سوي ديگران پرتاب مي كنند.
- رفتارهاي جسورانه و خطـــرناكي از خود نشان مي دهند.
- در توجه به جــــزئيات ناتوانند.
- در صحبت كــــردن مستقيم با آنان، به نظر مـــي رسد به گوينده توجــــهي ندارند و گوش نمـــي كنند.
- قادر به پي گيـــري دستورات نيستند و كارها را نيمه كارها رها مي كنند.
- از كارهايي كه نياز به تلاش ذهني دارد اجتناب مي كنند.

كــــودكان لجباز و نافـــــرمان :
- رفتارهاي منفــي و نابهنجار از آنها زياد ديده مي شود.
- از قوانين روزمره ســـرپيچي مي كنند.
- زود قهـــــر مي كنند و قشقرق به راه مي اندازند.
- با بزرگتــرها بيش از حد بحث و جدل مي كنند.
- ديگران را در امور مقصر مي دانند و از آزار و اذيت و ناسزاگويي به آنان دريغ ندارند.
- عصبانـــي و زود رنج اند.
- رفتارهاي خشــــــونت آميــــز دارند.
- كينه توز و انتقام گيـــرنده اند.

كــــودكان اختلال سلــــوك :
- معمولاً به حقوق ديگـــران تجاوز مي كنند. كنند.
- معمولاً دست به ســـرقت مي زنند.
- به اموال عمومـــي و ديگران تخريب مي رسانند.
- فرار از خانه و مدرسه در آنها بيشتــــر ديده مي شود.



علل و انگيــــزه هاي ناسازگاري فــــــرزندان :

1 .علل ارثـــــي :
گروهي معتقدند بسياري از ناسازگاري هاي كودكان ريشه در سرشت و طينت آن ها دارد كه به همراه ژن از طريق والدين به آن ها منتقل مي شود.

2.علل زيستــــــــــي :
مانند نقص عضو، اختلال در بينايي و شنوايي و اختلال در مغز و دستگاه هاي عصبي در قبل يا حين يا بعد از تولد مي تواند از ديگر عوامل باشد.

3 .علل روانــــي :
مانند وجود فشارهاي دروني، ميل به استقلال، وجود تعارض و كشمكش در زندگي روزمره خصوصاً زماني كه كودك خود را بي پناه و بدون پشتوانه احساس كندف عادات عصبي مانند ناخن جويدن و انگشت مكيدن و .. در او مشاهده مي شود.

4 .علل عاطفــــــــــي :

- رفتارهايي مانند قلدري و تهديدي ديگــــران دارند.
- در نزاع و كتك كاري از وسايل خطرناك مانند چاقو و ... استفاده مي
مانند احساس محروميت از محبت والدين، ناكامي از دستيابي به اهداف مورد علاقه، ولادت كودك جديد در خانواده، عدم امنيت عاطفي به هر دليل ممكن.migna.ir

5 .علل اجتماعــــي :
مانند نابساماني و اختلاف و درگيري بين اعضاي خانوادهف متاركه ي والدين، بدآموزي از الگوهاي خانه و مدرسه و جامعه، عدم مقبوليت در بين ديگران، يادگري رفتارهاي نامطلوب از گروه همسالان، عدم نظارت كافي والدينف عدم وجود قانون منصفانه و قاطع در خانه و مدرسه، مشكلات اقتصادي و ....


6. علل تربيتـــــي‌:
مانند عدم يا افراط محبت، ناهماهنگي بين عاملان تربيتي در خانه و مدرسه و جامعه، برآورده كردن تمام خواسته هاي كودك بدون چون و چرا و يا بالعكس، تنبيه بدني و آزارهاي رواني، مقايسه و تحقير و سرزنش كودك و ...



تعريف رفتارهای ناسازگارانه:
رفتارهایی هستند که با نظر پدر و مادر، مربيان، اطرافیان و جامعه سازگاری ندارد رفتار فرزندان ناسازگار احساس بسیار بدی را دراطرافیان ایجاد می کند و با واکنش های ناخوشایندی از سوی دیگران مواجه می شوند.               

در روان شناسی به رفتاری «ناسازگار» گفته می شود که فرد در شرایطی قرار می گیرد که قادر نیست خود را با محیط اجتماعی یا خانوادگی به گونه ای مناسب هماهنگ یا سازگار نماید و معمولا" این ناسازگاری روی رفتار و حالات عاطفی اوتاثیر می گذارد. در مورد کودک ناسازگار می توان گفت که او کودکی است که هر میل خود را حق خود دانسته و برای ارضای آن میل، یا دستیابی به خواسته خود به گریه کردن، جیغ زدن، کتک زدن، و مانند آن توسل می جوید. نباید از نظر دور داشت که به قول مزلو سوای ناسازگاری بیمارگونه، گهگاه رفتار ناسازگار طغیانی است علیه استثمار، سلطه جویی، بی اعتنایی، سرزنش و سرکوب شدن امیال بر حق کودکان که بدینوسیله از خود مقاومت نشان میدهند.

رفتار ناسازگار عبارت است از هر فعالیتی که از لحاظ مهارت فردی برای دست و پنجه نرم کردن موثر با مشکلات و استرس های زندگی جنبه غیر عملی و ضد سازندگی داشته باشد.

برخي صفات شخصي نامطلوب به شكلي در تمام كودكان تظاهر مي يابند. بروز برخي از اين صفات به نظر بي خطر مي آيند و ما معمولا بدون اينكه تلاش جدي براي اصلاح آنها بكنيم اجازه مي دهيم استمرار يابند. هيچ صفتي از اين نوع اگر به تنهايي يا حتي همراه با چند صفت معدود ديگر ديده شود، نبايد به خودي خود موجب نگراني شود. با اين حال اگر مجموعه اي آنها در يك كودك با شدت بيش از متعارف ديده شود نياز به نظر متخصص براي تشخيص اختلالات رفتاري در كودكان خواهد بود.
برخي از صفات كودكان ناسازگار به ترتيب كاهش فراواني شامل موارد زير است:
• فعاليت بي هدف بيش از حد
• ناتمام رها كردن كار و بازي
• تكان دادن بي هدف قسمتي يا اندامهاي بدن
• ناآرامي هنگام غذا خوردن
• خرابكاري لوازم و اسباب بازي از فرط دستكاري
• زياد حرف زدن
• نافرماني
• دعوا


:: بازدید از این مطلب : 181

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 10 خرداد 1393 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: